جدول جو
جدول جو

معنی دس دس - جستجوی لغت در جدول جو

دس دس
درنگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
در تداول شیرخوارگان، چپه زدن. چپک زدن، دست دست کردن. طول دادن. به تعویق افکندن. وقت سپوختن. مماطله کردن. اهمال کردن بعمد. قاصداً انجام دادن کاری را بدرازا کشاندن
لغت نامه دهخدا
دستی دستی، از روی قصد به عمد، آوایی که برای به راه انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
دست به دست، یکی پس از دیگری
فرهنگ گویش مازندرانی
دسترس، امکان و توانایی
فرهنگ گویش مازندرانی
دست بسته
فرهنگ گویش مازندرانی
دستمال
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته دسته
فرهنگ گویش مازندرانی
افسوس خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی